نایب رییس شورای شهرستان مشهد شب گذشته جویای احوال مردی که با سه کودک و همسر خود 5 روز است در گوشه خیابان مشهد خیابان رسالت بهسرمیبرند شد.
گروه فرهنگی مشرق ـ مرحوم علامه مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار به نقل از کتاب امالی شیخ مفید روایت می کند که عبد اللَّه ابن عبّاس گوید که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیده است که مى فرمود: همانا بهشت سال به سال به جهت حلول ماه رمضان زینت و آرایش مى شود.
چون شب اوّل ماه رمضان فرا رسد، بادى که آن را مثیره گویند از زیر عرش مى وزد که برگ درختان بهشت را به هم مى زند و حلقه درهاى بهشت را مى کوبد. پس آوائى از آنها شنیده شود که هرگز شنوندگان بهتر از آن نشنیده اند. حوریان (زنان سیاه چشم) بهشتى از جایگاه خود بیرون شوند تا بر مکان هاى بلند بهشت بایستند و صدا زنند: آیا خواستگارى به سوى خدا آمده تا خدا او را همسر کرامت کند؟
«نیلوفر حیدری» پیروی از برنامه غذایی متنوع و متعادل در ایام ماه مبارک رمضان برای روزهداران را مهم دانست و گفت: توصیه میشود روزهداران به برنامه غذایی خود توجه داشته باشند و همهی گروههای غذایی را در برنامه سحر و افطار خود بگنجانند.
وی به افراد بخصوص آنها که در سنین رشد هستند، توصیه کرد از روزه گرفتن بدون صرف وعده سحری خودداری کنند، چون در این صورت بدن آنها با افت شدید قند و تحلیل عضلانی مواجه میشود.
حجاب برای مصاحبه، خطاب به شرط مصاحبه را محجبه شدن آن خبرنگار قرار داد و او مجبور شد تا حجاب خود را رعایت کند و همرزمش علیرضا رحیمی شعر زیر را خواند:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
دیروز :– مهدی طحانیان، نوجوان سیزده ساله ای بود که در عملیات بیت المقدس در نوزده اردیبهشت ۱۳۶۱ به اسارت دشمن بعثی درآمد. مهدی همان نوجوانی است که یک سال پس از اسارت، در برابر درخواست خانم خبرنگاری بی حجاب برای مصاحبه، خطاب به شرط مصاحبه را محجبه شدن آن خبرنگار قرار داد و او مجبور شد تا حجاب خود را رعایت کند و همرزمش علیرضا رحیمی شعر زیر را خواند:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
مثه بارونه... وقتی میاد همه رو تو آغوش میگیره و ظرف همه رو پر میکنه. ظرفت هر چقدر بود میتونی پرش کنی... بارون وقتی اومد تشنه ای سیراب میشه، دونه ای جوونه میزنه، عاشقی هوایی میشه، رودی جاری میشه و هوای گرفته ای برای نفس کشیدن میشه... و پیرمرد تنهایی که تو حجم سنگین غبار شهر گم شده بود پیدا میشه... شاید بارون فقط به خاطر اون پیرمرده که داره میباره ولی رحمتش بی انتهاس... آی جماعت! کاسه هاتونو بیارید... داره بارون میگیره...
حکایت حکایت شهر ماست... شهری که شدید منو یاد صفین میندازه، اونجا که همه دارن فریب میخورند از دشمن...الا قلیلا... امروز هم مثه اون روز کسی صدای علی رو نمیشنوه... اما قرار نیست صدای علی تو این غبار فراموشی گم بشه، اینبار فرق داره... اینبار خدا باران رحمتش رو فرستاده تا شهر مرده زنده شه...